(آرشیو)
متن آهنگ حمید غلامعلی دیباچه عشق
آه ای صمیمی کجایی انسان پناهی ندارد
پوشیده چشم از تماشا سویی نگاهی ندارد
تلخ است شیرین برایش شوری دگر در دلش نیست
پر ناله تر نالد از نی شادی در آب و گلش نیست
شادی در آب و گلش نیست
اینک مگر از من و تو دستی بر آید سبب ساز
دستی خداگونه عاشق دستی همه قصه پرداز
دست های ما می توانند طرحی نو اندازد از عشق
از واژه های صمیمی دیباچه ای سازد از عشق
دست های ما می توانند مرهم به دل ها گذارد
در شوره زار زمانه از نو گیاهی بکارد
آه ای صمیمی کجایی انسان پناهی ندارد
پوشیده چشم از تماشا سویی نگاهی ندارد
تلخ است شیرین برایش شوری دگر در دلش نیست
پر ناله تر نالد از نی شادی در آب و گلش نیست
شادی در آب و گلش نیست
تمامی حقوق مطالب برای تهران موزیک محفوظ است و هرگونه کپی برداری بدون ذکر منبع ممنوع می باشد.